loading...
دلنوشته های من

سهیلا بازدید : 6 یکشنبه 16 تیر 1392 نظرات (0)

چه روزهایی را گذراندم !وقتی یادم می آید تنهایی عمیق و گم شدن عمیق تره خودم را.....

زمانی که مانند پوست گردویی روی آب بودم ،سردرگم و پوچ.

اما حالا حس میکنم مانند پر سبکی هستم در دستان تو و آرزویم این است که دستانت را از دور وجودم باز نکنی

رهایم نکنی ..که دیگر طاقت ندارم

طاقت از دست دادن نبض وجودت را هنگامی که دور وجودم حسش میکردم........ 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    دوستان عزیز به نظر شما در چه مرحله ای از زندگی میشه همچین نوشته هایی رو بیان کرد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 18
  • بازدید سال : 19
  • بازدید کلی : 232
  • کدهای اختصاصی

    فال حافظ



    برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


    دریافت كد گالری عكس در وب